خواهر ژرمانا ، زنی زیبا که پس از مرگ نامزدش هدو ، نذراتی را به عهده می گیرد ، مجبور به بازگشت از لیبی شده و در بیمارستان لومباردی مادر برتر می شود. کمونیستی جوان که وانمود می کند بیمار است ، اما مدتی است خود را در بیمارستان مخفی کرده است ، هرچند که سعی می کند خود را از هر راه ممکن مفید نشان دهد. این مرد با درک اینكه راهبه تحمل حضورش را ندارد ، بیمارستان را ترك می كند و برای تأمین هزینه ، خود را به عنوان یك پرستار در شهر مشغول به كار می كند. در جریان اعتصاب ، وی زخمی میشود. به بیمارستان منتقل شده در آنجا با مادر برتر آشتی می کند ...